نشیب بعد از فراز
 
چکیده:
هر فرهنگی سرشت خاص خود را دارد و هر یک به وجود می آید تا این سرشت خاص را با تمام جزئیات حیات و تطور آن بیان کند. اما هر یک در برخورداری از چرخه ی حیاتی یکسان، نظیر چرخه ی حیاتی یک پیکر، به دیگران شباهت دارد.

تعداد کلمات: 1047 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
 
نویسنده: رابین جورج کلینگوود
ترجمه: علی اکبر مهدیان

رجعت اسوالد اشپنگلر به طبیعت گرایی اثبات گرایانه، در تضاد شدید با کار به پر و کار مورخان بهتر آلمانی قرن بیستم، قرار دارد. کتاب انحطاط غرب او در آلمان و آمریکا چنان رواج یافته است که شاید بی مناسبت نباشد در اینجا دلایل خود را در مورد تلقی از آن به عنوان اثری از بن سست و بی مایه، باز گویم.
 
به عقیده ی اشپنگلر، تاریخ عبارت است از توالی واحدهای منفرد در خود بسته که او آنها را فرهنگ می خواند. هر فرهنگی سرشت خاص خود را دارد و هر یک به وجود می آید تا این سرشت خاص را با تمام جزئیات حیات و تطور آن بیان کند. اما هر یک در برخورداری از چرخه ی حیاتی یکسان، نظیر چرخه ی حیاتی یک پیکر، به دیگران شباهت دارد. این ماجرا با تو حش یک جامعه ی بدوی آغاز می شود، با پیدایش سازمان سیاسی، هنرها، علوم و نظایر آنها، نخست به شیوهی خشک و ابتدایی، بعد به صورت شکوفایی دورهی کلاسیک ادامه می یابد، سپس منجمد می شود و به انحطاط می گراید، و سرانجام در نوع تازه ای از توحش، که در آن همه چیز تجارتی و مبتذل است، غرق می شود و این جا عمرش به پایان می رسد. از این حالت منحط هیچ چیز تازه ای پدیدار نمی شود؛ آن فرهنگ مرده و قدرت خلاقه اش مستهلک شده است. به علاوه، نه فقط دور مراحل ثابت است، بلکه مدت زمانی هم که عمرش طول میکشد ثابت است؛ به طوری که مثلا، اگر ما امروز بتوانیم نقطه ای از دایره ی فرهنگمان را که در آن قرار داریم پیدا کنیم، می توانیم دقیقة پیشگویی کنیم مراحل آینده ی آن چه خواهد بود.

   بیشتر بخوانید:  آفرینش تاریخ علمی

این مفهوم آشکارا اثبات گرایانه است. به جای خود تاریخ ریخت شناسی تاریخ نشانده شده است، یک علم طبیعت گرایانه که ارزش آن عبارت است از تحلیل خارجی، تثبیت قوانین کلی و (نشانه ی قاطع تفکری غیر تاریخی ادعای پیشگویی آینده طبق اصول علمی. واقعیات به جای آن که این طور فهمیده شوند که به صورت پیکرهای از یکدیگر می رویند، اثبات گرایانه به طور گسسته از یکدیگر مفهوم می شوند، اما واقعیات اکنون قطعه های عظیم واقعیت اند؛ واقعیات بزرگ تر و بهتری که هر یک ساختار درونی ثابتی دارند، اما رابطهی هر یک با دیگران غیر تاریخی است. روابط متقابل بین آنها فقط عبارت است از: ( الف) زمانی و مکانی؛ (ب) ریخت شناختی؛ یعنی، روابطی شامل مشابهت های ساختاری. این دید ضد تاریخی و صرفا طبیعت گرایانه نسبت به تاریخ حتی بر پندار اشپنگلر از جزئیات درونی هر فرهنگی (که فی نفسه مورد توجه قرار میگیرد) نیز اثر نهاده است، زیرا توالی مراحل درون یک فرهنگ، با پنداری که او از آن دارد، تاریخی تر از توالی مراحل گوناگون حیات یک حشره به صورت تخم، لازو، شفیره، و حشرهی کامل نیست. به این ترتیب، در هر نقطه ای تصور فرایند تاریخی همچون فرایندی ذهنی، که در آن گذشته در حال حفظ می شود، با ظرافت انکار می شود. هر مرحله ای در یک فرهنگ هنگامی که زمان مناسب فرا رسد به طور خودکار و بدون توجه به آنچه ممکن است اشخاص منفردی انجام دهند که در آن می زیند، به مرحله ی بعد تبدیل میشود. به علاوه، ویژگی منحصر به فردی که هر یک از فرهنگ ها را از فرهنگ های دیگر متمایز و به سراسر جزئیات آن نفود میکند (یونانی بودن فرهنگ یونانی، اروپای غربی بودن فرهنگ اروپای غربی، و غیره) آن آرمان حیات را حمل نمی کند که اهل آن فرهنگ به تلاشی معنوی، چه آگاهانه چه نا آگاه، به دست آورده اند و به سان دارایی طبیعی آنهاست؛ درست همان طور که رنگ پوست تیره به سیاه پوستان با چشمان آبی به اسکاندیناویایی ها تعلق دارد. به این سان شالودهی نظریه بر تلاشی عاملانه و مجدانه در طرد هر آنچه تاریخ را تاریخی می سازد و نشاندن مفهوم اصل طبیعت گرایی در هر نقطه به جای اصل تاریخی منطبق با آن استوار است.
 به عقیده ی اشپنگلر، تاریخ عبارت است از توالی واحدهای منفرد در خود بسته که او آنها را فرهنگ می خواند. هر فرهنگی سرشت خاص خود را دارد و هر یک به وجود می آید تا این سرشت خاص را با تمام جزئیات حیات و تطور آن بیان کند. اما هر یک در برخورداری از چرخه ی حیاتی یکسان، نظیر چرخه ی حیاتی یک پیکر، به دیگران شباهت دارد. این ماجرا با تو حش یک جامعه ی بدوی آغاز می شود، با پیدایش سازمان سیاسی، هنرها، علوم و نظایر آنها، نخست به شیوهی خشک و ابتدایی، بعد به صورت شکوفایی دورهی کلاسیک ادامه می یابد، سپس منجمد می شود و به انحطاط می گراید، و سرانجام در نوع تازه ای از توحش، که در آن همه چیز تجارتی و مبتذل است، غرق می شود و این جا عمرش به پایان می رسد.
کتاب اشپنگلر مملو از آموزه های تاریخی است، ولی حتی این آموزه ها نیز پیوسته تحریف و منحرف شده اند تا با تز او جفت و جور شود. مثلا، یک نمونه از بسیار را می آوریم: او معتقد است که بخشی از سرشت بنیادی فرهنگ کلاسیک یا یونانی - رومی از هرگونه حس زمان عاری است، برای گذشته یا آینده هیچ اهمیتی قائل نبوده است و بنابراین (بر خلاف مصریان که حس زمان در آنان شدید بوده) برای مردگانش مقبره نساخته است. به نظر می رسد او فراموش کرده است که در رم هر هفته در آرامگاه آگوشت کنسرت های گروهی نوازندگان برگزار می شود؛ و مقبرهی آذریان قرنها قلعه ی پاپها بوده؛ و در جاده های بیرون شهر تا کیلومترها ردیف های مقبره قرار دارد که وسیع ترین مجموعه ی مقابر در سراسر جهان است. حتی متفکران اثبات گرای قرن نوزدهم، در تلاش ناصواب خودشان برای تنزل دادن تاریخ به علم، در تخطئه ی بی پروا و بی مهابای واقعیات تا این حد پیش نرفتند.
 
پس، شباهتهای آشکاری بین اشپنگلر و توین بی برقرار است. فرق عمده ی آنان از این قرار است که نزد اشپنگلر گسستگی فرهنگ های گوناگون همچون جوهرهای فردی لایبنیتس کامل است. روابط زمان، مکان و مشابهت بین آنها فقط از دیدگاه گسیخته ی مورخ قابل فهم است. در نزد توین بی این روابط، با این که خارجی اند، بخشی از تجربه ی خود تمدنها را تشکیل می دهند. در دید توین بی این امر اساسی است که بعضی جوامع به بعضی دیگر منسوب اند و به این ترتیب، تداوم تاریخ حفظ می شود، اگرچه فقط به صورتی که معنای کاهش را از آن می گیرد. از نظر اشپنگلر، چیزی مثل خویشاوندی امکان ندارد. هیچ رابطه ی مثبتی به هیچ صورت میان یک فرهنگ و فرهنگ دیگر وجود ندارد. به این سان، پیروزی طبیعت گرایی که از نظر توین بی فقط بر اصول کلی اثر می گذارد، از نظر اشپنگلر به درون همه ی جزئیات نفوذ میکند.

منبع:
مفهوم کلی تاریخ، رابین جورج کالینگوود، ترجمه علی اکبر مهدیان،چاپ سوم، اختران، تهران (1396)

   بیشتر بخوانید:
  اسطوره و تاریخ یزدان‌سالار
  مفهوم یونانی تاریخ
  گرایش ضدتاریخی اندیشه‌ی یونانی